Skip to: Site menu | Main content

 

 

 

 

صفحه جمعی از مائوئیستهای ایران 

درباره رفیق مائو

روز 26 دسامبر زاد روز مائو تسه تونگ( 1976- 1893)  رهبر طبقه کارگر بین المللی است.  در ژوئیه سال 1921، رفیق مائو به همراه جمعی دیگر از کمونیستها که به نمایندگی از انجمن های استانی گرد آمده بودند، یکی از پرافتخارترین احزاب کمونیست جهان یعنی حزب کمونیست چین  را بنیان نهادند و از آن پس به مرور این حزب رهبر طبقه کارگر و خلق چین گردید.
زندگی سیاسی مائو سراسر مبارزه و پر بار بود و از زمان تاسیس حزب کمونیست تا زمان پایان حیات وی،  بیش از نیم قرن را در بر گرفت. با رهبری مائو، طبقه کارگر چین  که نسبت به طبقات دهقان و خرده بورژوازی، درصد ناچیز را تشکیل میداد، رهبر تمامی خلق گردید. این طبقه توانست مبارزات عظیمی را  برای برقراری جمهوری دموکراتیک خلق، سوسیالیسم و کمونیسم  پیش برد و یکی از کم نظیرترین تجارب در مبارزه طبقاتی و ملی در تاریخ چین و جهان را پدید آورد.
در این زمان یعنی عمدتا پس از جنگ جهانی اول است که مرکز ثقل انقلابات از غرب به شرق  انتقال یافت و کشورهای تحت سلطه، مرکز ثقل انقلاب جهانی گردیدند. در میان کشورهای تحت سلطه نیز  این کشور چین بود که تجلی گاه  این مرکز ثقل و گره خوردن تضادهای بین المللی گردید. تاریخ  قرعه را به نام طبقه کارگر چین زد تا رهبر طبقه کارگر بین المللی گردد و رهبر آن مائو تسه تونگ پیشوای پرولتاریای بین المللی.
رفیق مائو به طور مداوم به تراز بندی تجربیات انقلابی پرولتاریای چین و جنگ این طبقه برای برقراری کمونیسم  دست زد و بیش از پنجاه سال مبارزات متداوم و بیدریغ را به سطح تئوری ارتقا داد. بدینسان پا به پای پیشرفت و تکامل اشکال بسیار گوناگون مبارزه طبقاتی، از پایین ترین تا عالی ترین سطوح ، پیشرفت و تکامل تئوری مارکسیستی- لنینیستی صورت میگرفت.
خدمات مائو دارای سویه های گوناگون است. او  در زمینه های ماتریالیسم و دیالکتیک، ماتریالیسم تاریخی، مباحث اقتصادی در مورد ساخت کشورهای تحت سلطه، پیوند انقلاب دموکراتیک نوین با انقلاب سوسیالیستی، چگونگی انجام انقلاب و کسب قدرت در این کشورها، تئوری، راهها و روش های مبارزه نظامی و جنگ خلق، نظریات مارکسیسم- لنینسم را بسط داده و توسعه  و تکامل بخشید. بررسی منظم  تضادهای درون جامعه سوسیالیستی، چگونگی تداوم مبارزه طبقاتی بین طبقه کارگر و بورژوازی، تجلی آن در حزب کمونیست و اشکال گوناگون آن در دوران سوسیالیسم و دیکتاتوری پرولتاریا، ادامه انقلاب تحت این دیکتاتوری تا رسیدن به کمونیسم، نیاز به انقلابات گوناگون و بویژه فرهنگی در سوسیالیسم و برای تداوم دیکتاتوری پرولتاریا، از خدمات ممتاز مائو  به تئوری مارکسیسم- لنینسم  و غنا بخشیدن به آن میباشد.
پس از گرویدن حزب کمونیست شوروی،  حزبی که لنین و استالین بنیان نهاده بودند، به رویزیونیسم و تبدیل جمهوری سوسیالیستی کارگران به کشوری سوسیال امپریالیستی با رهبری کسانی همچون خروشچف و برژنف، انگ های بی مقداری به مائو و حزب کمونیست چین زده شد، که نشان از جبن و ترس از مائوئیسم بود. انگ هایی که نخست حزب توده رویزیونیست و سپس ترتسکیستها مدام در گوش چپ ایران  تکرار کردند. از جمله این که مائو روستایی و حزب کمونیست چین دهقانی و عقب مانده بود و رهبری انقلاب در این کشورها بورژوایی بوده و از مرزهای  بورژوایی فراتر نرفت. بحث های مائو سطحی است و  چیزهایی از این قبیل...
ای! که چه  ذلت و حقارتی داشتند و دارند کسانی که چنین چرندیات سر هم کردند و میکنند! 
متاسفانه بخشی از جریانات چپ که  خود را مارکسیست- لنینست میدانستند، نیز نه تنها با این انگ ها مبارزه نکردند، بلکه در بهترین حالت به اتخاذ یک موضع سنتریستی و منفعل دست زدند. این گروهها که بیشتر جریانات خط سه پیشین یعنی بویژه جریانات پیکار و رزمندگان(1) و بخشی از جریانات چریکهای فدایی خلق را در بر میگرفت، با بیان اینکه ما مائو را قبول داریم به عنوان رهبر یک مبارزه  انقلابی در کشور چین، همتراز مثلا کیم ایل سونگ و.. همین و بس،  به مسئله فیصله داده و قضیه را تمام شده دانستند. بسیاری از این دستجات  به هوشی مین که در جای خود رهبر انقلابی بزرگی بود، و یا مبارزین چریک آمریکای لاتین بیشتر احساس نزدیکی میکردند تا به مائو.
آیا چنین مواضعی بدلیل مسخ شدن بوسیله حزب توده و دارودسته های ترتسکیست  و ترس از اتهام «عقب مانده» بودن، نبود!؟ آیا بیشتر، از تمایل به غرب نسبت به شرق، بر نمیخاست؟ آیا از لنگیدن خود اینها در قبال تئوری های مارکسیسم - لنینسم سرچشمه نمیگرفت و بالاخره آیا به معنای نوسان میان خط مارکسیستی- لنینستی و ترتسکیستی، یعنی گرایش به شبه ترتسکیسم نبود؟(2)
در مقالاتی که از این پس خواهد آمد، ما تلاش خواهیم کرد به برخی از رایج ترین این انگ ها و چرندیات و همچنین  پرسش هایی که در مورد نقش مائو در تکامل تئوری مارکسیسم- لنینیسم وجود دارد، توجه کنیم. بخش نخست این مقالات در باره نظرات مائو درباره نقش رهبری کننده طبقه کارگر، خواه از لحاظ تئوری و خواه از لحاظ تشکیلاتی و عملی است. این متن در یکی از مقالات گذشته نگارنده با نام جنبش کمونیستی  ومبارزات طبقاتی کارگران منتشر شد. متن کنونی بر مبنای همان مقاله است با تجدید نظر و اضافات.

مائوتسه تونگ: درباره رهبری طبقه کارگر
جنبش کمونیستی چین پس از جنبش اول ماه مه در سال 1919 با مبارزات کارگران پیوند برقرار کرد و با تشکیل حزب  در سال 1921 در جهت هر چه گسترش و عمق بخشیدن به این پیوند گام نهاد. حزب کمونیست چین بمرور رهبر بلا منازع تمام اشکال جنبش کارگری چین از پایین ترین تا بالا ترین سطح گشت و بهترین و پیشروترین عناصر طبقه کارگر در موقعیت های رهبری حزب و تشکلات حزبی قرار گرفتند. جنگ خلق و جنبش دهقانی، عالی ترین سطح مبارزه سیاسی- انقلابی کارگران و دهقانان بود و واقعا و در عمل از جانب این کارگران و این طبقه، رهبری میشد. پس از این دیدگاه  و از زبان مائو، این تجربه را  کندو کاو کنیم:

نقش پرولتاریای صنعتی چین
« پرولتاریا. تعداد پرولتاریای صنعتی مدرن چین تقریبا به دو میلیون نفر میرسد. علت قلت پرولترایای صنعتی مدرن را باید در عقب ماندگی اقتصادی کشور جست. اکثریت قاطع دو میلیون کارگر در پنج شاخه صنعتی زیرین یعنی راه آهن و معدن، حمل و نقل دریایی، صنایع نساجی و کشتی سازی کار میکنند و قسمت اعظم آنها در انقیاد کارفرمیان خارجی اند. پرولتاریای صنعتی با وجود این که قلیل العده است، نماینده نیروهای مولده جدید چین بوده و پیشروترین طبقه چین مدرن را تشکیل میدهد و به نیروی رهبری کننده جنبش انقلابی چین بدل گشته است. هر گاه ما به قدرتی که این طبق در اعتصابات چهار سال اخیر( 1926-1922) نشان داد- ماننداعتصاب ملوانان،اعتصاب کارگران راه آهن، اعتصاب کارگران معادن ذغال در کای لوان و جیائوزوه، اعتصاب در شامیان، و اعتصاب های پس از «جنبش 30 مه» در شانگهای و هنگ کنگ، نظر بیافکنیم ، بلافاصله باهمیت نقش پرولتاریای صنعتی در انقلاب چین پی خواهیم برد.»(مائو، تحلیل طبقات جامعه چین، منتخب آثار، جلد 1 ص22و 23 تمامی تاکیدات از ماست. در صورتی که از متن باشد ذکر خواهیم کرد).
در یاداشتهایی که افزوده بر این مقاله است، 5 یادداشت در باره این اعتصابات آمده است:

نمونه هایی از مبارزات  طبقه کارگر در چین و نقش حزب کمونیست
1- ملوانان: منظور اعتصاب ملوانان هنگ کنگ و اعتصاب جاشویان رودخانه یان تسه در اوایل سال 1922 است... هشت هفته ادامه داشت... خواستهای اعتصاب کنندگان...افزایش دستمزد ،احیاء اتحادیه های کارگری و پرداخت کمک هزینه به خانواده های کارگران جان باخته ...بود. پس از آن جاشویان یان تسه نیز به اعتصابی دست زدند که دو هفته بطول انجامید و سرانجام نیز پیروز شد.
2- راه آهن: حزب کمونیست پس از تاسیس در سال 1921، بلافاصله به سازماندهی کارگران راه آهن مبادرت ورزید. در سالهای 1922-1921اعتصاباتی تحت رهبری حزب کمونیست در کلیه خطوط اصلی راه آهن انجام گرفتند معروفتری آنها اعتصاب عمومی کارگران خط پکن- حان کو بود. که برای آزادی تشکیل اتحادیه عمومی در 4 فوریه 1923 صورت گرفت...
3- معدن ذغال کای لوان نام عمومی دو ناحیه معدن ذغال بزرگ بهم پیوسته ...که تقریبا دارای پنجاه  هزار کارگر است...منظور ... اعتصاب اکتبر سال 1922 است. و .. اعتصاب کارگران معدن جیائو زوه ... از اول ژوئیه تا نهم اوت 1925 بطول انجامید.( بنظر میرسد علت اعتصابات مسئله مالکیت امپریالیسم انگلستان بر این معادن بوده است).
4-  کارگران شامیان در 15 ژوئیه بعنوان اعتراض به این تدابیر(مقررات پلیسی انگلیسی ها که طبق آن چینیها در وقت ورود و خروج از منطقه تحت امتیاز انها باید کارت شناسایی عکس دار نشان دهند) غیر عادلانه اعلام اعتصاب نمودندو در نتیجه امپریالیستهای انگلستان ناچار گشتند این مقررات پلیسی را لغو نمایند.
5-  شانگهای: اعتصاب عمومی شانگهای با شرکت بیش از دویست هزار کارگر در یکم ژوئن و اعتصاب عمومی هنگ کنگ با شرکت دویست و پنجاه هزار کارگر در 19 ژوئن  1925آغاز گردید...  از پشتیبانی مردم سراسر کشور بر خوردار گردید و یکسال و چهار ماه ادامه یافت ... و طولانی ترین اعتصاب در تاریخ جنبش کارگری جهان است.
میبینم که حزب کمونیست چین پایگاه طبقاتی خود را نه دهقانان، بلکه کارگران  صنعتی میداند.

چرا کارگران صنعتی دارای نقش بااهمیت در انقلاب چین هستند؟
«اولین دلیل اینکه چرا کارگران صنعتی نقش مهمی برعهده دارند، تمرکز آنهاست. هیچ گروه دیگری از مردم یافت نمی شود که چنین متمرکز باشد. دومین دلیل، وضع بد اقتصادی آنهاست. آنها از تملک هر گونه وسایل تولید محرومند و هیچ چیز جز دو دست خود ندارند، آنها به هیچ وجه امیدی به ثروتمند شدن ندارند، و به علاوه امپریالیستها، دیکتاتورهای نظامی و بورژوازی به بی رحمانه ترین وجهی با آنها رفتار می کنند. بدین سبب است که آنها به ویژه مستعد پیکار هستند.»( مائو،همان مقاله)

و دیگر کارگران و زحمتکشان
« نیروی عملجات شهری نیز شایان توجه است. اکثریت آنها باراندازان کشتی و ریکشاکشان می باشند؛ کناسها و روفتگران و غیره نیز جزو این گروهند. آنها جز دو دست خود چیز دیگری ندارند و از نظر وضع اقتصادی به کارگران صنعتی نزدیکند، ولی مانند آنها متمرکز نیستند و در تولید نقش چندان مهمی بازی نمی کنند. کشاورزی سرمایه داری مدرن در چین هنوز بسیار ناچیز است. منظور از پرولتاریای ده همان کارگران کشاورزی است که سالانه ، ماهانه و یا روزانه اجیر می شوند. این کارگران کشاورزی نه صاحب زمین اند و نه صاحب وسایل کشاورزی و به علاوه پولی هم در بساط ندارند، لذا ناگزیرند برای ادامه زندگی نیروی کار خود را بفروشند. آنها در مقایسه با سایر کارگران دارای طولانی ترین ساعات کار، ناچیزترین مزد، بدترین شرایط و کمترین اطمینان به کار می باشند. این اشخاص در روستا از همه محروم ترند و در جنبش دهقانی نیز مانند دهقانان فقیر موضع مهمی اتخاذ می کنند.»( همانجا، ص23 و 24)
ما عمدا برخی روی برخی از بدیهیات تاکید میکنیم تا  نشان دهیم چقدر این رویزیونیستها و ترتسکیستها خوار و ذلیل هستند!

و سالها بعد هنگام تسخیر شهرهای اصلی
مائو چنین مینویسدما در مبارزات خود در شهرها به چه کسانی باید تکیه کنیم؟ بعضی از رفقائیکه دچار آشفتگی فکراند و میپندارند که ما نه به طبقه کارگر بلکه باید به توده تهیدستان تکیه کنیم. رفقای دیگر که دچار آشفتگی فکری بیشتری هستند تصور میکنند که ما باید به بورژوازی تکیه کنیم. ... ما باید این نظرات آشفته را مورد انتقاد قرار دهیم. ما باید با تمام وجود به طبقه کارگر تکیه کنیم. سایر توده های زحمتکش را با خود متحد سازیم ...»( گزارش به دومین پلنوم هفتمین دوره کمیته مرکزی، سال 1949، منتخب آثار، جلد چهارم ص 524)

در باره مبارزات کارگران
«کارگران در مناطق تحت حکومت گومیندان از هم اکنون(1934) مبارزه خود را از داخل کارخانه ها به خارج کشانده و از مبارزه اقتصادی به مبارزه سیاسی روی میآورند. مبارزه دلیرانه طبقه کارگر علیه امپریالیسم ژاپن و میهن فروشان در بحبوحه تکوین است و آنطور که از قراین بر میآید روزیکه این مبارزه منفجر شود ، دور نیست.» (درباره تاکتیکهای مبارزه علیه امپریالیسم ژاپن، منتخب آثار، جلد 1، ص243و 244)
همچنین گفتنی است که با یاری حزب، در مناطق آزاد شده اتحادیه های کارگری در شهرستانها و بخشها تشکیل شده بود و این اتحایه ها در قدرت های شهرستان(شورای متحده) نیزنماینده داشتند. نگاه کنید به بررسی جنبش دهقانی در هونان(  منتخب آثار، جلد 1، ص63 )
«معهذا در چند ماه اخیر هم در شمال و هم در جنوب تحت رهبری حزب کمونیست اعتصابهای متشکل کارگری در شهرها و قیامهای متشکل دهقانی دردهات توسعه یافته است.»  (چرا حکومت سرخ میتواند پا بر جا بماند؟ منتخب آثار، جلد1،  ص92و93 ).
«در بسیاری از نقاط این استانها شبکه وسیعی از اتحادیه های کارگری و انجمن های دهقانی ایجاد شده بودو طبقات کارگر و دهقان علیه طبقه مالکان ارضی و بورژوازی به یک سلسله مبارزات اقتصادی و سیاسی دست زده بودند.» (همان مقاله ص 95 )
با توجه به این  فعالیتها و این اعتصابات، نمیتوان تصور کرد که حزب کمونیست چین، خواه در سالهای قبل از جنگ در روستا وخواه در زمانی که در روستا میجنگید، از کار جدی و پیگیر میان کارگران ودست زدن به افشاگری های اقتصادی  و تلاش در جهت ایجاد تشکل های صنفی - سیاسی کارگری خود داری  کرده است و یا به آن بهای لازم را نداده است.
 و اینها را مقایسه کنید با هارت و پورت های رویزیونیستها و ترتسکیست های ایرانی.
بقول خودشان 50 میلیون کارگر در ایران، 30 سال بی فعالیتی این سازمانها، مشتی رویزیونیست و ترتسکیست حراف واخورده ی عاجز و ...!

درباره ترکیب طبقاتی ارتش و حزب
توجه کنیم :
« در باره ترکیب طبقاتی ارتش سرخ میتوان گفت که این ارتش قسمتی از کارگران ودهقانان و قسمتی از عناصر لمپن  پرولتاریا تشکیل میشود. »( مائو، مبارزه در کوهستان جین گان، پیشین، ص119) و
بخشی از «ارتش سرخ منطقع مرزی» «کارگران شوی کوشان» بودند. (همانجا، همان ص)
و در یادداشتی در شرح این کارگران میخوانیم :
« معدن شوی کوشان ... در سال 1922 تحت رهبری حزب کمونیست به تشکیل سندیکای خود پرداختند. آنها سالها بود که علیه ضد انقلاب مبارزه میکردند. و بعد از قیام درو پاییزه در سال 1927 بسیاری از کارگران آنجا وارد ارتش سرخ شدند.»(  منتخب آثار، جلد اول، ص154)
و« ما امید زیاد داریم که کیته ایالتی حونان بنا به وعده ای که داده است، عده ای از کارگران آن یوان را نزد ما بفرستد و...» (مائو، همانجا، ص119) 
و در شرح معادن ذغال ان یوان میخوانیم :
«...12000 معدنچی داشت... از سال 1921 در آنجا سازمانهای حزبی و سندیکایی از طرف کادرهایی که کمیته ایالتی حزب کمونیست چین در هونان به آنجا اعزام داشت ،ایجاد گردیدند.» و
و درکتاب یک درک پایه ای از حزب کمونیست چین در بخش « وظایف سازمانهای پایه ای حزب» میخوانیم: «صدر مائو شخصا .. شاخه های حزبی را درمیان کارگران معدن ان یوان بر قرار ساخت »
«مناطقی که حکومت سرخ چین ابتدا درآنجا پدیدآمده و برای مدت طولانی قادر به دوام است ،... مناطقی هستند چون استانهای حونان، حوبه و جیان سی که در آنجا توده های کارگران، دهقانان و سربازان (که عموما فرزندان کارگران یا دهقانان هستند) در جریان انقلاب بورزوا - دموکراتیک 1926 به تعدادزیادی بپا خاسته اند. در بسیاری از نقاط این استانها شبکه وسیعی از اتحادیه های کارگری و انجمن های دهقانی ایجاد شده و طبقات کارگر و دهقان علیه طبقه مالکان ارضی و بورژوازی بیک سلسله مبارزات اقتصادی و سیاسی دست زده بودند. بدینجهت بود که توده های مردم توانستند قدرت سیاسی خود را برای مدت سه روز در شهر گوان جو مستقر سازند.» (مائو، چرا حکومت سرخ میتواند پابرجا بماند؟ جلد اول، ص 95، جمله داخل پرانتز از ماست).
و «ارتش سرخ کنونی ارتشی است ... که در پرتو روح دموکراتیک تعلیم سیاسی یافته و تحت نفوذ کارگران و دهقانان است.» (همانجا، همان ص) و
«یگانه کلید پیروزی انقلاب رهبری پرولتاریاست. در حال حاضرایجاد پایه پرولتاریایی برای حزب و تشکیل حوزه های حزبی در موسسات صنعتی نواحی مرکزی از وظایف مهم تشکیلاتی حزب بشمار میروند...اما ترسیدن از توسعه نیروی دهقانان و تصور اینکه اگر نیروی دهقانان از کارگران تجاوز کند، انقلاب زیان میبیند، چنانچه در میان اعضای حزب چنین نظراتی پیدا شود، به عقیده ما نیز خطاست. زیرا در انقلاب چین نیمه مستعمره، مبارزه دهقانان اگر تحت رهبری طبقه کارگر نباشد، قطعا با شکست مواجه خواهد شد، و چنانچه مبارزه دهقانان از قدرت کارگران سبقت بجوید، هرگز ضرری متوجه انقلاب نخواهد شد.» از ( یک جرقه حریق بر میخیزد، جلد اول، ص 183 و184)
به نکته پایانی دقت کنیم: گفتگو در باره گذشتن حد نیروی دهقانان ازکارگران است. به بیان دیگر نیرو و قدرت کارگران در حزب، در اندازه هایی بوده که برخی اعضای حزب آن را با نیروی دهقانان قیاس میکردند و میترسیدند که نیروی دهقانان از کارگران بیشتر شود و خصلت طبقاتی ارتش سرخ را تغییر دهد.

رهبری عملی  پرولتاریایی
و اما در باره رهبری پرولتاریایی : این رهبری تنها به معنای تسلط  اندیشه مارکسیسم -لنینیسم و خط سیاسی - ایدئولوژیک درست بر حزب نیست، بلکه به این معناست که حزب کمونیست حزب  طبقه کارگر است. کارگران در حزب ( و ارتش سرخ) صاحب پست های رهبری و کلیدی هستند. همچنین به معنای رهبری شدن توده های دهقانی توسط کارگران مارکسیست- لنینیست نیزهست.
توجه کنیم که مائو درباره ترکیب کمیته ناحیه ویژه جنوب حونان که رهبری حزبی در حونان بود چه میگوید:
«کنفرانس...19 نفر را به عنوان اعضای دومین کمیته ناحیه ویژه انتخاب نمود... پنج نفر به عضویت کمیته دائمی بدبیری تن جن لین(کارگر) و معاونت چن جن ژن( روشنفکر) انتخاب شدند. .. کمیته جبهه که در 6 نوامبر تجدید سازمان یافت، دارای5 عضو است که از طرف کمیته مرکزی انتخاب شده اند: مائو تسه دون، جوده، دبیر سازمان محلی حزب ( تن جن لین) [ کارگر بالا] ، یک رفیق کارگر(سون چیائو شن) و یک رفیق دهقان(مائو که وین).»( مبارزه در کوهستان جین گان ص143و144 )
میبینیم که درترکیب این رهبری  دو نفر کارگر و یک دهقان کمونیست و دو روشنفکر  حضور داشتند.
واینها عموما مربوط به اوائل دهی سی است . دراوائل دهه ی چهل  مائو در پیامی به مناسبت انتشار مجله کارگران چین که  ماهیانه و زیر نظر کمیسیون جنبش سندیکایی کمیته مرکزی حزب انتشار یافت ، چنین گفت :
« انتشار مجله «کارگران چین» ضروری است. طبقه کارگر چین تحت رهبری حزب سیاسی خود- حزب کمونیست چین- طی بیست سال گذشته به مبارزات قهرمانانهای دست زده و به آگاه ترین بخش تمام خلق و رهبر انقلاب چین تبدیل گردیده است.طبقه کارگر چین که دهقانان و همه خلق انقلابی را علیه امپریالیسم وفئودالیسم متحد ساخت... سهم وی در این مبارزات سهم فوق العاده عظیمی است...  هنوز کوششهای فراوانی لازم است برای اینکه خود طبقه کارگر وحدت یابد...مسئولیت انجام آن به عهده حزب کمونیست و عناصر پیشرو طبقه کارگر و همه طبقه است...مجله« کارگران چین» مکتبی خواهد بود برای آموزش کارگران و تربیت کادر از میان آنها ...لازم است کادرهای بسیاری از میان کارگران پرورش یابند، کادرهایی مطلع و شایسته که آماده کار باشند و نه در جستجوی شهرت تو خالی. بدون تعداد زیادی از این کادرها، طبقه کارگر نمیتواند به آزادی نایل آید.» (به مناسبت انتشار مجله کارگران چین، جلد دوم، ص605 )

درباره مبارزه سیاسی- انقلابی کارگران و دهقانان
«کارگران در مناطق تحت حکومت گومیندان از هم اکنون(1934) مبارزه خود را از داخل کارخانه ها به خارج کشانده و از مبارزه اقتصادی به مبارزه سیاسی روی میآورند. مبارزه دلیرانه طبقه کارگر علیه امپریالیسم ژاپن و میهن فروشان در بحبوحه تکوین است و آن طور که از قراین بر میآید روزیکه این مبارزه منفجر شود، دور نیست.»( در باره تاکتیکهای مبارزه علیه امپریالیسم ژاپن، منتخب آثار، جلد اول، ص243و 244)
« معهذا در چند ماه اخیر هم در شمال و هم در جنوب، تحت رهبری حزب کمونیست اعتصابهای متشکل کارگری در شهرها و قیامهای متشکل دهقانی در دهات توسعه یافته است.» ( چرا حکومت سرخ میتواند در چین پابرجا بماند؟، منتخب آثار، جلداول، ص92 و93 )
«اهمیت حکومت مستقل مسلح کارگری- دهقانی در منطقه مرزی حونان...محدود نمیشود. این حکومت مستقل در پروسه کسب قدرت سیاسی در استانهای حونان، حوبه و جیان سی از طریق قیام های کارگری و دهقانی در این سه استان نقش فوقالعاده بزرگی ایفا خواهد کرد. وظایف بسیار مهمی که در ارتباط با توسعه قیامهای دهقانی حونان ... در برابر سازمانهای حزبی منطقه مرزی قرار دارند عبارتند از: گسترش تاثیر انقلاب ارضی و قدرت سیاسی توده ه ای... تقویت دائمی ارتش سرخ هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی در جریان مبارزه تا آنکه بتواند رسالت خود را در قیام عمومی آینده سه استان مزبور انجام دهد...»( مائو، چرا حکومت سرخ...ص 99و100)

...سالها بعد
مائو: «چین هم اکنون دارای صنایع مدرنی است که تقریبا 10 درصد اقتصاد آن را تشکیل میدهند. این  یک عامل ترقی است، این با عهود قدیم فرق دارد. و درست به همین دلیل است که در چین طبقات جدید و احزاب سیاسی پدیدآمدند: پرولتاریا و بورژوازی ، حزب پرولتاریایی و حزب بورژوایی . پرولتاریا و حزب آن به علت رنج و ستمی که از دشمنان رنگارنگ دیده است، آبدیده شده و برای رهبری انقلاب چین شایستگی یافته است. کسیکه این واقعیت را از دیده فرو گذارد و یا کوچک بشمارد، مرتکب اشتباهات اپورتونیستی راست خواهد شد.»(  گزارش به دومین پلنوم هفتمین دوره کمیته مرکزی، سال 1949، جلد چهارم، ص 532)
جملات اخیر مائو که ما روی آن تاکید کرده ایم، اشاره به نظر مارکس است که طبقه کارگر با از سر گذراندن یک جنگ داخلی طولانی و پاک کردن خود از آلودگیهای نظام سرمایه داری در ضمن این نبرد است که میتواند شایستگی  رهبری زحمتکشان و برقراری یک نظام سوسیالیستی و کمونیستی را کسب کند.
چنینند  تجارب مرکز کشور چین یعنی مرکز ثقل اصلی مبارزه کشورهای تحت سلطه طی نزدیک به 50 سال! در این کشور، در واقع، این طبقه کارگر( طبقه کارگر به مفهوم وجود عینی و فیزیکی، نه طبقه کارگر به مفهوم «ایدئولوژی مارکسیستی» صرف یا طبقه کارگر به عنوان یک حزب «روشنفکری» که مارکسیسم را راهنمای خود قرار داده است) این كشور بود که واقعا، وظیفه ضروری و عینی پیشبرد انقلاب دموکراتیک نوین و جنگ خلق را به عنوان عالی ترین شكل مبارزه ملی و طبقاتی به عهده گرفت و آن را انجام داد. بین حزب و طبقه هم نه تنها شکافی نبود، بلکه پیوند عمیق و رشد یابنده ای بود که  بمرور زمان  تکامل میافت. بسیاری از کارگران، خانه و کاشانه و کار خویش را رها کرده به گردانهای ارتش خلق می پیوستند و در راه منافع طبقاتی خود به نبردی بی امان دست میزدند. مدام از میان کارگران برای جلوگیری از تغییر بافت طبقاتی حزب عضو گیری میشد و رهبری و مسئولیتهای سنگین تشکیلاتی در حزب و ارتش سرخ  به عهده این کارگران قرار میگرفتند. عمده ارتش، دهقانان و عمده رهبران این ارتش سرخ، کارگران بودند.

نظر مائو درباره تضاد اصلی در سوسیالیسم
« پس از پیروزی انقلاب چین در سراسر کشور و حل مسئله ارضی، باز دو تضاد اساسی در چین همچنان برجای خواهند ماند . اولی تضادی داخلی است یعنی تضاد بین طبقه کارگر و بورژوازی است و دومی تضادی خارجی است یعنی تضاد بین چین و کشورهای امپریالیستی. از این رو پس از پیروزی انقلاب دموکراتیک توده ای ، قدرت جمهوری توده ای که تحت رهبری طبقه کارگر قرار دارد نباید تضعیف شود،  بلکه باید تقویت گردد. »( همانجا، ص 532)

تضاد عمده میان طبقه کارگر و بورژوازی
و در 6 ژوئن سال 1952 مائو نظرش را درباره تضاد عمده در چین این گونه نوشت:
«با سرنگونی طبقه مالکین ارضی و طبقه سرمایه داران بوروکرات، تضاد میان طبقه کارگر و بورژوازی ملی بصورت تضاد عمده در چین در آمده است. از اینرو بورژوازی ملی دیگر نباید بمثابه یک طبقه میانی تعریف شود.»( تضاد میان طبقه کارگر و بورژوازی عمده است،  جلد پنجم منتخب آثار)
در یادداشتی در مورد این نظر مائو چنین میخوانیم:
«نظرکتبی نوشته شده بر یک سند تدوین شده از طرف اداره کار جبهه واحدی کمیته مرکزی حزب کمونیست چین. رفیق مائو تسه دون رئیس این اداره را بخاطر اشتباهش در ارزیابی بورژوازی ملی به عنوان یک طبقه میانی مورد انتقاد قرار داد.»
و این تضادی بود که به مرور و همه جبهه های نبرد را در بر گرفت: بورژوازی ملی دیگر و صرفا تعدادی افراد و یا یک طبقه مطلقا بیرونی نبود. اکنون اپورتونیستها و رویزیونیستهای درون حزبی نیز در چارچوب و یا همسو با حرکت این طبقه، که به اجبار در اقتصاد چین وجود داشت، منتهی با نام کمونیسم نظرات خود را ابراز میکردند و یا به اشکال گوناگون آن را نمایندگی میکردند.

م- دامون
دی ماه 91
یادداشتها

  1. مثلا گردانندگان سایت اندیشه و پیکار فراموش نمیکنند که حتما سخنرانی ای ترجمه کنند و در سایت خود بگذارند که در کنفرانسی در تحلیل مائوئیسم و مائوئیستهای کنونی چین ایراد شده و شامل وارد کردن اتهاماتی از قبیل رمانتیسم یا آنارشیسم  به آنها میباشد. اما آنها هرگز خود را متعهد ندیدند و نمیبینند که حتی یکبار هم که شده به نقد یکی از این چرندیات رویزیونیستی و ترتسکیستی بپردازند!
  2. این گروهها تغییرات در اقتصاد ایران را ، که آنها بندرت توانستند ارزیابی درستی از آن ارائه دهند، بهانه کرده و با پذیرش تضاد کار و سرمایه و سوسیالیستی دانستن مرحله انقلاب، به  مرور تئوریهای مارکسیستی - لنینستی را نیز کم سو کردند تا جایئکه اکنون برای پیدا کردن یک مارکسیست- لنینست واقعی در این گروه ها باید با «چراغ گرد شهر» راه افتاد! مارکسیسم - لنینسم در ایران دو راه بیشتر در پیش ندارد یا راه مائوئیسم ( و منظور نه مائوئیسم قلابی احزابی از قبیل رنجبران و یا باقیمانده آواکیانیست هاست که لیبرال هایی هستند که اسم مائو را برای خود برچسب کرده اند) و یا راه اشکال مختلف ترتسکیسم و رویزیونیسم!